شب پره و رادار
شب پره که در عربی خفاشش نامند، نور چشمش بسیار ضعیف میباشد ولی در تاریکی شب، بدون برخورد با مانع، به هر طرفی که بخواهد پرواز میکند. مانند کبوتر در پرتو آفتاب. ضعف نور چشم شب پره، اقتضا دارد که این پرنده در سیاهی شب، دست به عصا پرواز کند. ولی چنین نیست. وی بی عصا به هر سو که بخواهد میپرد. اگر شب پره را در فضای تاریکی قرار بدهیم که چندین رشته سیم، از جهات مختلف آن کشیده شده باشد، بطوریکه آن فضا پر از مانع برای پرواز آزاد باشد، شب پره در همانجا با سرعتی هر چه تمامتر بدون آنکه کوچکترین تماسی با سیم ها پیدا کند، پرواز میکند. چرا؟ چون شب پره دارای رادار میباشد. رادار، یکی از عالیترین اختراعات بشری است. و نشانه رشد علمی و تکامل فکری بشر میباشد. رادار، نزدیک شدن ساحل را به کشتی خبر میدهد. رادار، نزدیک شدن کشتیها را به یکدیگر خبر میدهد. رادار، نزدیک شدن کوههای یخ را به کشتیها خبر میدهد. رادار، نزدیک شدن هواپیما را به مرز، خبر میدهد. رادار، امواج ماوراء صوت[1]را به فضا میفرستد. آنها همه جا پیش میروند. همانکه به مانعی برخوردند، به سرعت به سوی مبداء باز میگردند. شب پره در هر ثانیه ای 30 تا 60 مرتبه امواج ماوراء صوتی از خود، بیرون میفرستد، و از وجود موانع از هر طرفی آگاه میشود. شب پره این امواج را با حنجره ی بزرگ خود ایجاد کرده و از راه سوراخهای بینی بیرون میفرستد. و بوسیله ی گوشهایش که ساختمانی فوق العاده دارد، انعکاس امواج را ضبط میکند چنانچه اگر گوشهایش را بردارند، نمیتواند در تاریکی بدون برخورد به مانع پرواز کند. آیا راداری که در شب پره موجود است خودش آن را ساخته است؟هرگز. آیا جانور دیگری برایش ساخته است؟ هرگز. آیا ماده برایش ساخته است؟ هرگز. اگر ماده سازنده آن بود، بایستی همگی پرندگان داشته باشند. چون ماده شعور ندارد که نیاز شب پره را به رادار تشخیص دهد و بی نیازی پرندگان دیگر را. تا به شب پره رادار بدهد و به دیگران ندهد. انسان که کاملترین موجود مادی است، اخیراً به رادار پی برده است. پس چگونه میشود ماده ابتدایی در جانوریکه بسیار از انسان پست تر است، به رادار پی ببرد؟! حقیقت این است که موجودی بسیار دانا و بسیار توانا که آفریننده ی این جهان و جهانیان است، رادار را از همان آغاز به وی عنایت کرده، موجود مقدسی که حکمتش اقتضاء کرد که هر جانوری را که آفرید، قدرت زیست و توانایی حفظ جان خود از خطر را به مقداری که ذات آن جانور اقتضاء کند و بتواند با موجودات دیگر جهان، هماهنگی داشته باشد، به وی عطاء فرماید. -1 امواج ماوراءصوت، امواجی است که تناوب و طول آنها به قدری زیاد است که گوش ما قادر به شنیدن آنها نیست لذا به آنها امواج ماوراء صوت گویند.
|
تناسب معکوس
جانور، هرچه کوچکتر و ناتوانتر باشد، و قدرت بر نگهداری از فرزند را فاقد باشد، تولید مثل وی افزونتر و زایمانش بیشتر خواهد بود. زاد و ولد جانوران تک یاختهای، در ظرف چند روز به میلیونها میرسد. ملکه کشور موریانه که بایستی به تنهایی افراد بسیاری را تولید کند، تا همه گونه کارهای کشورش را انجام دهند، روزی سی و شش هزار تخم میگذارد. ملکه زنبور عسل، روزانه یک هزار تا دو هزار تخم میگذارد. جانور هرچه تواناتر باشد و در محافظت فرزند، نیرومندتر تولید مثل وی کمتر خواهد بود. پستانداران، بچههای بسیاری نمیزایند. موش صحرائی، بیش از همه پستانداران میزاید. یکی از دانشمندان، چنین تخمین زده است که موش صحرایی، در سال 17 بار میزاید و هر شکمی 4 بچه میآورد. این جانور دشمنهای بسیار قوی دارد مانند راسو، روباه، شاهین، مار، جغد. پستاندار هرچه قویتر باشد و در محافظت فرزند، تواناتر بود، زایمانش کمتر خواهد بود. نهنگ هر دو سال یک بچه میآورد؛ فیل که عمرش به هفتاد سال میرسد، در تمام عمر، چهار یا پنج بچه، بیشتر نمیزاید. این تناسب معکوس در جانوران از بدیهیات دانش به شمار میآید. اینک پرسشی پیش میآید که چرا چنین شد، چرا جانور هرچه ناتوانتر باشد بیشتر میزاید و تولید مثل وی افزونتر است؟ و چرا جانور هرچه قویتر و نیرومندتر است، کمتر میزاید و تولیدمثل وی کمتر است؟ اینک پاسخ: جانور ناتوان همیشه در خطر نابودی است. چون قدرت بر دفاع از جان خود، در برابر دشمن ندارد. پس برای حفظ نسل آن بایستی تولید مثلش فزون باشد. جانور توانا، قدرت بر دفاع از جان خود دارد پس نیازی به تولید مثل فراوان ندارد چون میتواند، نسل خود را حفظ کند. آیا این تناسب معکوس در جانوران، نشانه حکومت حکمت بیپایان و قدرت بیپایان و دانش بیپایان در این جهان نیست؟ آیا جانور ناتوان را آنطور آفریدن و جانور توانا را اینطور آفریدن، نشانه قدرت و حکمت و دانش آفریننده آنها نمیباشد؟
|
آیا نامه های مرا می خوانی؟
می نویسم برای تو
برای تو که معنای باران را از ناودانها نمی پرسی و هیچ گاه با
کوهها قهر نمی کنی
برای تو که پنجره را به خاطر دیدن خورشید دوست داری و به
یاس به خاطر اینکه بوی یار را دارند احترام می گذاری
در تنهائی سرشار از حضور صمیمانه تو اینک من اعتراف میکنم
در این اتاق ساکت تاریک؛
هر گاه من نگاه تو را شعر می کنم
اگر کلمات همراه من نباشند دلم می پوسد
اگر فرصت نوشتن را از من بگیرند مثل درختی که به شوره زاری
دور تبعید شده باشد از ریشه خشک می شوم.
اگر کلمات از من بگریزند و من را تنها بگذارند از درون می گدازم
من شب و تنهایی را با کلمات دوست دارم.
برای تو می نویسم
آیا نامه های مرا می خوانی؟
برای تو می نویسم
. برای تو که از همه بهارها به فروردین نزدیکتری
برای تو که از همه شادیهای زندگی به شعف و شادی نزدیکتری.
برای تو که پاییز را نیز دوست داری و زمستان را از خانه ات
نمی رانی ...........
عزیزم ، مهربانم جایت بیش از همه در کنارم خالیست ..
ای ساده ترین با من
صدا کن مرا صدای تو خوب است صدای تو سبزینه آن گیاه
عجیبی ست که در انتهای صمیمیت حزن می روید
روزها می آیند و می روند، ابرها فرو می ریزند و گنجشکها پیر
می شوند .
من یقین دارم که اگر همین امروز پنجره روحم را به سوی صدای
تو باز نکنم، هرگز با پرنده ها همسفر نخواهم شد.
هر شب در اتاق کوچم به یادت فانوسی می سازم و آن به دورترین
ستاره هدیه می دهم .
تو از صبح زیباتری و در ابتدای همه دفترهایم طلوع می کنی.
تو از همه خورشیدها بزرگتری
و
در ابتدای همه آه هایم می درخشی
کاش می شدمهربانی رو چو گلها هدیه کرد زندگی رو با امید ارزو ها زنده کرد کاش میشد چشمها را با صداقت شست کلبه متروک دل را از صفا اکنده کرد کاش می شد کاش هایم را کسی باور کند تا بداند عشق را هم می توان پاینده کرد.